نويسنده: مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس نجف اشرف





 
بسم الله الرحمن الرحيم
الله اکبر اشهد ان اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان عليا ولي الله
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم صدق الله العلي العظيم السلام عليکم و رحمة الله و برکاته بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا فقط مي خواهم شهيد شوم، شهيد در راه تو، خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده.
خداوندا روزي شهادت مي خواهم که از همه چيز خبري هست الا شهادت، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه کس هستي و قادر توانايي، اي خداوند کريم و رحيم و بخشنده، تو کرمي کن، لطفي بفرما، مرا شهيد راه خودت قرار ده.
با تمام وجود درک کردم عشق واقعي تويي و عشق شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق.
بسم الله الرحمن الرحيم نمي دانم چه بايد کرد، فقط مي دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي باشد. واقعاًً جايي براي خودم نمي يابم. هر موقع آماده مي شوم چند کلمه اي بنويسم، آنقدر حرف دارم که نمي دانم کدام را بنويسم، از درد دنيا، از دوري شهدا، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا، هزاران هزار حرف ديگر، که در يک کلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاًً چه بايد مي کرديم. اگر سخت است، خدا را داريم اگر در سپاه هستيم، خدا را داريم اگر درد دوري از شهداي عزيز را داريم، خدا را داريم.
اي خداي شهدا، اي خداي حسين (عليه السلام)، اي خداي فاطمه ي زهرا (س)، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت شهيدم کن، اي خدا يا رب العالمين. راستي چه بگويم، سينه ام از دوري دوستان سفر کرده از درد، ديگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن. چه کنم فقط و فقط به اميد و لطف حضرت تو اميدوار هستم.
خداوندا خود مي دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهيدم عقب مانده ام و دوران سخت و سخت را بايد تحمل کنم.
اي خداي کريم، اي خداي عزيز و اي رحيم و کريم، تو کمک کن به جمع دوستان شهيد بپيوندم. چه بدم و اي خدا تو رحم کن و کمک کن. بدي مرا مي بيني، دوست دارم بنده باشم، بندگي ام را ببين.
اي خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي کنم، از روي سرکشي نيست، بلکه از روي ناداني مي باشد. خداوندا من بسيار در سختي هستم، چون هر چه فکر مي کنم، مي بينم چه چيز خوب و چه رحمت بزرگي از دست دادم. ولي خداي کريم، باز اميد به لطف و بزرگي تو دارم.
خداوندا تو توانايي. اي حضرت حق، خودت دستم را بگير، نجاتم بده از دوري از شهدا، کار خوب نکردن، بنده خوب نبودن... ... حضرت حق! اميد تو اگر نبود پس چه؟
... آيا من هم در آن صف بودم. واي چه روزهاي خوشي بود وقتي عکس نگاه مي کنم از درد سختي که تمام وجودم را مي گيرد ديگر تحمل ديدن را ندارم.
دوران لطف بي منتهاي حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسيدن آسان به حضرت حق، واي من بودم نفهميدم، واي من هستم که بايد سختي دوران را طي کنم.
الله اکبر، خداوندا خودت کمک کن، خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همه بندگان خوبت قسم مي دهم، شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيقم بده هر چه زودتر به دوستان شهيدم برسم، انشاءالله تعالي.
«منزل ظهر جمعه 82/4/6»
منبع مقاله :
گردآورنده: جانمراد احمدي؛ زير نظر: رجبعلي رحيمي؛ به کوشش مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس لشکر 8 نجف اشرف؛ (1384)، تمناي شهادت: زوايايي از خصوصيات سردار سرلشکر شهيد احمد کاظمي فرمانده نيروي زميني سپاه از زبان همرزمان/ با آثار و گفتاري از احمد کاظمي [... و ديگران]، قم: مجنون، چاپ اول